۶ مطلب در تیر ۱۳۹۵ ثبت شده است

۱۶ تیر ۹۵ - ۱۸:۵۶ آزاده حسین زاده ۰ نظر
قیصر امین پور ,

نام تو

نام تو را

روزی تمام غارنشینان

بر سنگها نوشتند

و سنگها از آن روز

جنگل شدند


امروز هم

از کیمیای نام تو

این واژه های خام

در دستهای خسته ی من

شعر می شوند


من در ادای نام تو

دم می زنم

شعرم حرام باد

اگر روزی

تا بوده ام

جز با طنین نام تو

شعری سروده ام


قیصر امین پور

۰۹ تیر ۹۵ - ۲۳:۰۵ آزاده حسین زاده ۱ نظر
سید علی صالحی ,

گوشه ی خالی دلت

جایی برایم 

گوشه ی دلت بگذار

جایی که جای هیچ کس نیست...

همان گوشه ی خالی دلت

که هیچ کس پیدایش نمی کند.

هیچ کس ...

آنجا را برای من کنار بگذار...


سید علی صالحی

۰۶ تیر ۹۵ - ۰۰:۲۴ آزاده حسین زاده ۰ نظر

...

گر ما مقصریم تو دریای رحمتی

عذری که می‌رود به امید وفای تست

شاید که در حساب نیاید گناه ما

آنجا که فضل و رحمت بی‌منتهای تست...


سعدى

۰۶ تیر ۹۵ - ۰۰:۲۳ آزاده حسین زاده ۰ نظر

بلدی؟!

بلدی از داشته‌هایت بگویی ؟!

بگویی اما خراب نکنی حال طرف را.

بلدی از نداشته‌هایت بگویی/ بنویسی؟!

طوری بگویی/بنویسی آنهایی که دارند به نداشته‌ات حسادت کنند ؟!

خوب حرف بزنی، حرف خوب بزنی ؟

بلدی طوری زندگی کنی که به یک آن، دلی به دست بیاوری ؟!

امیدی بدهی ؟!

رغبتی برای بار بعدی ؟!

بلدی زندگی کنی با آنکه خودت باشی ؟!

همانی باشی که هستی ؟!

بگیری، بدهی، بشنوی، شنیده شوی.

بلدی  برای آدمها خاطره‌دار کنی خیابان‌ها و پارک‌ها را ؟! 

بلدی سخن گیاه بشنوی ؟! تایید از زاغ بگیری ؟!

بلدی سطح توقع آدم‌ها را از آدم‌ها صعودی کنی ؟!

بلدی تکلیف خودت با زندگی را ؟!

بلدی که بلد باشی آدم‌ها را ؟!

۰۶ تیر ۹۵ - ۰۰:۰۳ آزاده حسین زاده ۰ نظر

گاهی وقت ها

گاهی وقت ها

درختی در قاب پنجره ام

با من حرف می زند

و مرا قوت قلب می بخشد

گاهی وقت ها

کتابی ستاره ای می گردد

و بر آسمان شبم می درخشد

گاهی وقت ها

انسانی که من او را نمی شناسم

واژه هایم را

می شناسد 


رزه آوسلندر

۰۵ تیر ۹۵ - ۲۳:۳۷ آزاده حسین زاده ۰ نظر
رویا شاه حسین زاده ,

تنها دو چشم

تنها دو چشم
تنها دو چشم داشتم
دو دریچه ی کوچک
و این برای دنبال کسی گشتن
در جهانی که خیلی بزرگ است
کم بود
مرا ببخش اگر
پیدایت نکردم

رویا شاه حسین زاده