رفتن
رفتن هم حرف عجیبی است شبیه اشتباه آمدن!
گفت بر می گردم،
و رفت،
و همه ی پل های پشت سرش را ویران کرد.
همه می دانستند دیگر باز نمی گردد،
اما بازگشت
بی هیچ پلی در راه،
او مسیر مخفی یادها را می دانست.
قصه گوی پروانه ها
برای ما از فهم فیل و
صبوری شتر سخن می گفت.
چیزها دیده بود به راه وُ
چیزها شنیده بود به خواب
او گفت:
اشتباه می کنند بعضی ها
که اشتباه نمی کنند!
باید راه افتاد،
مثل رودها که بعضی به دریا می رسند
بعضی هم به دریا نمی رسند.
رفتن هیچ ربطی به رسیدن ندارد!
سید علی صالحی