۰۴ مرداد ۹۴ - ۰۰:۳۰ آزاده حسین زاده ۰ نظر
سید علی صالحی ,

حالا دیگر...

حالا دیگر از ندانستن شمال و جنوب جهان بغضم نمی‌گیرد

حالا دیگر از هر نگاه نادرست و طعنه‌ی تاریک نمی‌ترسم

حالا دیگر از هجوم نابهنگام لکنت و گریه نمی‌ترسم

حالا دیگر برای واژگان خفته در خمیازه‌ی کتاب

غصه‌ی بسیار نمی‌خورم

حالا به هر زنجیری که می‌نگرم بوی نسیم و ستاره می‌آید

حالا به هر قفلی که می‌نگرم کلامِ کلید و اشاره می‌بارد

شاعر که می‌شوی، خیالِ تو یعنی حکومتِ دوست!

باور کنید منِ ساده، ساده به این ستاره رسیده‌ام

من از شکستن طلسم و تمرین ترانه

به سادگی‌های حیرتِ دوباره رسیده‌ام

درست است!

من هم دعاتان می‌کنم تا دیگر از هر نگاه نادرست نترسید

از هر طعنه‌ی تاریک نترسید

از پسین و پرده‌خوانیِ غروب

یا از هجوم نابهنگام لکنت و گریه نترسید

دوستتان دارم

سادگانِ صبور،‌ سادگان صبور! 


سید علی صالحی

۰ نظر

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

منتظر اظهار نظر شما نیز هستیم!

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی