۲۳ مهر ۹۴ - ۲۲:۴۱ آزاده حسین زاده ۰ نظر
سید علی صالحی ,

...

بیا برویم رو به روی بادِ شمال

آن سوی پرچین گریه‌ها

سرپناهی خیس از مژه‌های ماه را بلدم

که بی‌راهه‌ی دریا نیست.

دیگر از این همه سلامِ ضبط شده بر آدابِ لاجرم خسته‌ام

بیا برویم!

آن سوی هر چه حرف و حدیثِ امروزست

همیشه سکوتی برای آرامش و فراموشی ما باقی‌ست

می‌توانیم بدون تکلم خاطره‌ای حتی کامل شویم

می‌توانیم دمی در برابر جهان

به یک واژه ساده قناعت کنیم

من حدس می‌زنم از آوازِ آن همه سال و ماه

هنوز بیت ساده‌ای از غربتِ گریه را بیاد آورم.

من خودم هستم

بی خود این آینه را رو به روی خاطره مگیر

هیچ اتفاق خاصی رخ نداده است

تنها شبی هفت ساله خوابیدم و بامدادان هزارساله برخاستم.


سید علی صالحی

۰ نظر

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

منتظر اظهار نظر شما نیز هستیم!

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی