تو که می دانی
تو که میدانی ، همه ندانند ، لااقل تو که میدانی
من میتوانم از طنین یکی ترانة ساده
گریه بچینم
من شاعرترینم
تو که میدانی ، همه ندانند ، لااقل تو که میدانی
من میتوانم از اندامِ استعاره ، حتی
پیراهنی برای
بابونه و ارغنون بدوزم
من شاعرترینم
تو که میدانی ، همه ندانند ، لااقل تو که میدانی
من میتوانم از آوای مبهم واژه
سطوری از دفاتر دریا بیاورم
من شاعرترینم
اما همه نمیدانند
اما زبان ستاره ، همین گفتوگوی کوچه و آدمیست
اما زبان سادة ما ، همین تکلم یقین و یگانگیست
مگر زلالی آب از برهنگی باران نیست ؟
تو که میدانی ، بیا کمی شبیه باران باشیم
سید علی صالحی
دلـــــــــــــــــم که میگیرد ... به خـــــودم وعــــده روزهــای خــــوب را میـــــدهم.... از همـــــان روزهای خوبــــــی کـــــه.... سالهــــاست به امیــــد رسیـــدنشان تقویــــم را خــط خـــطی میـــکنم...!!