۱ مطلب در دی ۱۳۹۴ ثبت شده است

۱۲ دی ۹۴ - ۱۹:۵۵ آزاده حسین زاده ۲ نظر
سید علی صالحی ,

تو که می دانی

تو که می‌دانی ، همه ندانند ، لااقل تو که می‌دانی

من می‌توانم از طنین یکی ترانة ساده

گریه بچینم

من شاعرترینم


تو که می‌دانی ، همه ندانند ، لااقل تو که می‌دانی

من می‌توانم از اندامِ استعاره ، حتی

پیراهنی برای

بابونه و ارغنون بدوزم

من شاعرترینم


تو که می‌دانی ، همه ندانند ، لااقل تو که می‌دانی

من می‌توانم از آوای مبهم واژه

سطوری از دفاتر دریا بیاورم

من شاعرترینم


اما همه نمی‌دانند

اما زبان ستاره ، همین گفت‌وگوی کوچه و آدمی‌ست

اما زبان سادة ما ، همین تکلم یقین و یگانگی‌ست

مگر زلالی آب از برهنگی باران نیست ؟

تو که می‌دانی ، بیا کمی شبیه باران باشیم


سید علی صالحی