۰۷ شهریور ۹۵ - ۲۱:۵۸ آزاده حسین زاده ۰ نظر
پری‌ناز فهیمی ,

کاش

کاش مثل رفوگری ماهر

استادِ گره بودم

با انگشتانی فرز

پینه بسته مهر

دوره می افتادم در کوچه ها

دانه دانه گره می گشودم

از دل ها

پیشانی ها


پری ناز فهیمی

۰۷ شهریور ۹۵ - ۲۱:۵۱ آزاده حسین زاده ۰ نظر

سادگی

آدم‌ها سادگی را یک‌سان تعریف می‌کنند. می‌گویند هر چه که زایدی نداشته باشد، نه آرایشی، نه تجملی. دلربایی سادگی در همین است شاید. آن‌جا که زینتی نیست و هر چه هست خود است، خودی که بی‌واسطه فقط به اعتبار وجودش نگاه‌ها را جذب می‌کند. ساده چیزی برای نقد شدن ندارد مگر خود. چیزی برای ارائه ندارد مگر خود. چیزی برای تحسین ندارد مگر خود. ساده برای همین حقیقی است، مقدس است.

۰۶ شهریور ۹۵ - ۱۶:۲۷ آزاده حسین زاده ۰ نظر
نزار قبانی ,

...

نمی توانم نامت را در دهانم

و تو را در درونم پنهان کنم.


گل با بوی خود چه می کند؟

گندم زار با خوشه اش؟

طاووس با دمش؟

چراغ با روغنش؟


با تو سر به کجا بگذارم؟

کجا پنهانت کنم؟

وقتی مردم

تو را در حرکات دست هایم،

موسیقی صدایم

و توازن گام هایم

می بینند.


نزار قبانی

۰۶ شهریور ۹۵ - ۱۶:۱۸ آزاده حسین زاده ۰ نظر
غاده السمان ,

...

مادام که نام تو را بر کاغذ می نویسم،

به درختی بدل می‌شوی

و دفتر من باغی می‌گردد.

مادام که نام تو را می‌نویسم،

سپیدی‌اش به رنگین‌کمانی بدل می‌شود

فروزان با رنگ‌های زنده.

و چون شامگاهان فرومی‌نشیند،

چراغ اتاقم را نمی‌افروزم

تا بتوانم ستارگانی را ببینم،

که از نقاط نامت،

برق می‌زنند!


غاده السمان

۲۸ مرداد ۹۵ - ۲۰:۳۹ آزاده حسین زاده ۰ نظر
سیمین بهبهانی ,

هر هزار تویی...

مرا هزار امید است و هر هزار تویی

شروع شادی و پایان انتظار تویی

بهارها که ز عمرم گذشت و بی‌تو گذشت

چه بود غیر خزان‌ها اگر بهار تویی

دلم ز هرچه به غیر از تو  بود خالی ماند

در این سرا تو بمان ای که ماندگار تویی

شهاب زودگذر لحظه‌های بوالهوسی است

ستاره‌ای که بخندد به شام تار تویی

جهانیان همه گر تشنگان خون من‌اند

چه باک زان‌همه دشمن چو دوست‌دار تویی

دلم صراحی لبریز آرزومندی‌ست

مرا هزار امید است و هر هزار تویی


سیمین بهبهانی


28 مرداد سالروز درگذشت سیمین بهبهانی

۱۶ تیر ۹۵ - ۱۸:۵۶ آزاده حسین زاده ۰ نظر
قیصر امین پور ,

نام تو

نام تو را

روزی تمام غارنشینان

بر سنگها نوشتند

و سنگها از آن روز

جنگل شدند


امروز هم

از کیمیای نام تو

این واژه های خام

در دستهای خسته ی من

شعر می شوند


من در ادای نام تو

دم می زنم

شعرم حرام باد

اگر روزی

تا بوده ام

جز با طنین نام تو

شعری سروده ام


قیصر امین پور

۰۹ تیر ۹۵ - ۲۳:۰۵ آزاده حسین زاده ۱ نظر
سید علی صالحی ,

گوشه ی خالی دلت

جایی برایم 

گوشه ی دلت بگذار

جایی که جای هیچ کس نیست...

همان گوشه ی خالی دلت

که هیچ کس پیدایش نمی کند.

هیچ کس ...

آنجا را برای من کنار بگذار...


سید علی صالحی

۰۶ تیر ۹۵ - ۰۰:۲۴ آزاده حسین زاده ۰ نظر

...

گر ما مقصریم تو دریای رحمتی

عذری که می‌رود به امید وفای تست

شاید که در حساب نیاید گناه ما

آنجا که فضل و رحمت بی‌منتهای تست...


سعدى

۰۶ تیر ۹۵ - ۰۰:۲۳ آزاده حسین زاده ۰ نظر

بلدی؟!

بلدی از داشته‌هایت بگویی ؟!

بگویی اما خراب نکنی حال طرف را.

بلدی از نداشته‌هایت بگویی/ بنویسی؟!

طوری بگویی/بنویسی آنهایی که دارند به نداشته‌ات حسادت کنند ؟!

خوب حرف بزنی، حرف خوب بزنی ؟

بلدی طوری زندگی کنی که به یک آن، دلی به دست بیاوری ؟!

امیدی بدهی ؟!

رغبتی برای بار بعدی ؟!

بلدی زندگی کنی با آنکه خودت باشی ؟!

همانی باشی که هستی ؟!

بگیری، بدهی، بشنوی، شنیده شوی.

بلدی  برای آدمها خاطره‌دار کنی خیابان‌ها و پارک‌ها را ؟! 

بلدی سخن گیاه بشنوی ؟! تایید از زاغ بگیری ؟!

بلدی سطح توقع آدم‌ها را از آدم‌ها صعودی کنی ؟!

بلدی تکلیف خودت با زندگی را ؟!

بلدی که بلد باشی آدم‌ها را ؟!

۰۶ تیر ۹۵ - ۰۰:۰۳ آزاده حسین زاده ۰ نظر

گاهی وقت ها

گاهی وقت ها

درختی در قاب پنجره ام

با من حرف می زند

و مرا قوت قلب می بخشد

گاهی وقت ها

کتابی ستاره ای می گردد

و بر آسمان شبم می درخشد

گاهی وقت ها

انسانی که من او را نمی شناسم

واژه هایم را

می شناسد 


رزه آوسلندر

صفحات : « ۱ ۲ ۳ ۴ . . . ۹ ۱۰ ۱۱ »